آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

اللهم عجل لولیک الفرج

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور)

این وبلاگ برای ارائۀ پیشگوییهای گوناگون در بارۀ نشانه های ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و رویدادهای آخرالزّمان است که بیشتر آنها برگرفته از کتابهای زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، به ویژه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می باشند، و خوانندگان گرامی را از رویدادهایِ پیشِ رویِ جهان آگاه می سازند.

بایگانی

۳ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

دوران فرمانروایی یهودیان در آخرالزّمان

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۳۴ ب.ظ

در تاریخ پنج هزار سالۀ اُورْشَلِیم یا قدس،‌ دو پیامبر بنی اسرائیلی ۷۳ سال نیرومندانه و دادورزانه بر این شهر و پیرامونش فرمانروایی کردند. داود پیامبر(علیه‌السّلام) که از نوجوانی اندامی نیرومند داشت و از دلیری و دانشی خداداده برخُردار بود، پس از جانشینی شائول و پیروزی بر گولیات رهبر فلسطینیانِ ستیزه‌جویی که از جزایر یونان در دریای اژه به کناره ‎های جنوبی اسرائیل کنونی آمده بودند و می‎خاستند سرزمین بنی اسرائیل را بگیرند، در ۱۰۰۲ پیش از میلاد مسیح(علیه‌السّلام) این شهر را پایتخت خیش برگزید و در آن‌جا کاخ و برج و بارویی بزرگ ساخت. پادشاهی داود بر قدس ۳۳ سال به درازا کشید. پس از وی، پسرش سلیمان پیامبر(علیه‌السّلام) در ۹۷۰ پیش از میلاد، پادشاه شد و کشور بنی اسرائیل را گستراند و برای آنان پرستش گاهی با شکوه و زیبا ساخت و ۴۰ سال بر قدس و پیرامونش فرمانروایی کرد(۱)، و زمامداری‌اش آرامش و رفاه را برای مردم آن سرزمین ارمغان آورد. پس از مرگ سلیمان، در دوران پسرش «رَحَبْعام»، میان بنی اسرائیل ناسازگاری افتاد و کشور یک پارچۀ سلیمان به بخشی شمالی با نام اسرائیل و بخشی جنوبی با نام یهودا جدا شد.(۲)

شنیدنی است اگر بدانید، بنا بر سخنان گزارش‌شده از دانیال پیامبر(علیه‌السّلام) و رازگشایی نُسْتْرآدامُوس از آن، دوران پایداری دولت یهود در آخرالزّمان نیز نزدیک ۷۳ سال خاهد بود.
 
در کتاب تورات سخنانی رازآلود در بارۀ دوران انبوهی و توانایی یهودیان(۳) در سرزمین فلسطین در آخرالزّمان آمده است:

«امّا تو ای دانیال! کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مُهر کن. بسیاری به‌سرعت تردّد خاهند نمود و علم افزوده خاهد گردید*. پس منِ دانیال نظر کردم، و اینک دو نفر دیگر، یکی به این طرف نهر و دیگری به آن طرف نهر ایستاده بودند* و یکی از ایشان به آن مرد مُلَبَّس به کتان که بالای آبهای نهر ایستاده بود، گفت: انتهای این عجایب تا به کی خاهد بود؟* و آن مرد ملبّس به کتان را که بالای آبهای نهر ایستاده بوده، شنیدم که دست راست و دست چپ خُد را به سوی آسمان برافراشته، به حیِّ ابدی قسم خُرد که برای زمانی و دو زمان و نصف زمان خاهد بود، و چون پراکندگی قوّت قوم مقدّس به انجام رسد، آن گاه همۀ این امور به اتمام خاهد رسید*».(۴)

نُسْتْرآدامُوس، دانشمند، پیشگو و ستاره‌شناس مشهور فرانسوی (۱۵۶۶ـ۱۵۰۳ م)، با بهره‌گیری از آگاهیهای تاریخی و چیره‌دستی در پرده‌برداری از رازهای برخی پیشگوییها، از نوشتارهای کتاب مقدّس در بارۀ دوران فرمانروایی یهودیان و زمان به سر رسیدن دولت آنان در آخرالزّمان این گونه رازگشایی کرده است:

«دورۀ این تغییرات برای زمانی و دو زمان و نیم زمان خاهد بود. اگر زمان اشاره به هفته، یعنی هفت سال باشد، پس دو زمان: ۴۹=۷×۷ سال می‌شود، و نیم زمان مساوی است با: نصف ۴۹ سال، یعنی ۲۴ سال و ۶ ماه و ۱۵ روز، و مجموع آن: ۴۹+۲۴ سال ۶ ماه ۱۵ روز یعنی ۷۳ سال و ۷ ماه».(۵)

نسترآداموس، در بخشی از نامه‌اش به هانری دوم، پادشاه فرانسه، یافته‌های خُد از گفتارهای کتاب مقدّس را چنین گزارش می‌کند:

«بابل(۶) جدید رو به رشد می‌نهد، دختر تیره‌بخت به خاطر رجاست(۷) که از اوّلین قربانی افزون می‌دارد، فقط تا هفتاد و سه سال و هفت ماه حکومتش دوام خاهد آورد».(۸)

در سخنان نسترآداموس، «بابل جدید» همان کشور اسرائیل کنونی، و «دختر تیره‌بخت» نماد قوم آواره و بدبخت یهود است که برای پلیدیها و کارهای زشتی که پس از پدیداری دولت نوبنیادش در آخرالزّمان انجام می‌دهد، زمامداری‎ای ۷۳ سال و ۷ ماهه خاهد داشت.

بر پایۀ پیشگوییهای کتاب مقدّس و رمزگشایی و پرده‌برداری نسترآداموس از نوشتارهای این کتاب، و با نگاه به آن‌که در ۱۴ می سال ۱۹۴۸، با انبوه‌شدن و نیرومندشدن یهودیان در سرزمین فلسطین، دولت اسرائیل با پایتختی قدس شریف بنیادگذاری شد، دسامبر سال ۲۰۲۱ زمان پایان زمامداری ۷۳ سال و ۷ ماهۀ یهودیان در آخرالزّمان خاهد بود، و برخی پژوهشگران یهودی، مسیحی و عرب نیز با بهره‌گیری از همین پیشگویی و رمزگشایی از آن، ۲۰۲۲ م را سال نابودی دولت اسرائیل دانسته‌اند، ولی چنین می‌نماید که بازۀ زمانی سه سال و نیمۀ روزهای پایانی شرارت و مصیبت در جهان را که در کتاب دانیال نبی پیشگویی شده است، می‌بایست بر این بازۀ زمانی افزود، و خداوند داناتر است.(۹)

«بسیاری پاکیزه و سفید و صاف خاهند شد، ولی شریران شرارت خاهند ورزید، و هیچ کدام از آنان نخاهند فهمید، ولی خردمندان خاهند فهمید.* و از زمانی که قربانی دائمی متوقّف شود و پلیدی ویرانی برپا گردد، هزار و دویست و نود روز خاهد بود.* خُشا به حال آن‌که انتظار کشد و به هزار و سیسد و سی ‏و پنج روز برسد.*(۱۰)

چنان‌که می‌دانید، در پایانۀ قرن نوزدهم میلادی، یهودیان صهیونیست، با نگرشی نژادپرستانه و برتری‌جویی قومی، فلسطین را «سرزمین موعود» شناساندند و خاستار بازگشت یهودیان از سراسر جهان به این سرزمین و پیدایش مردم یهود و دولت بنی اسرائیل در آن‌جا شدند.

از سال ۱۸۸۱ م به این سو، کوچیدن یهودیان و نایهودیان، به‌ویژه روسها، به فلسطین آغاز شد، و با گذشت زمان، شمار کوچیدنهای یهودیان و انبوهی آنان در این سرزمین، چنان رو به فزونی نهاد و چشمگیر گردید که مایۀ آن شد تا یهودیان خُد را توانمند و چیره ببینند و در سال ۱۹۳۶ م برنامۀ جداسازی فلسطین به دو بخش یهودی و عربی را پیشنهاد دهند، و در سال ۱۹۴۷ م سازمان ملل متّحد، برنامۀ جداسازی فلسطین به دو کشور اسرائیل و فلسطین و ادارۀ شهر اورشلیم به گونه‌ای بین‌المللی را تصویب کرد.

سرانجام، در ۱۴ می ۱۹۴۸، با پایان‌یافتن سرپرستی بریتانیا بر فلسطین و بیرون‌رفتن نیروهایش از این سرزمین، یهودیان صهیونیست با همکاری دولتهای شرقی و غربی، به‎ویژه آمریکا و بریتانیا، برپایی کشور و دولت خُدگردان اسرائیل در سرزمین فلسطین با پایتختی بخش غربی شهر قدس را آشکار کردند و روز نکبت آغاز گردید.
 
در پی پیدایش دولت اسرائیل، یهودیان صهیونیست، برای دستیابی به هدفهای بدشگون خیش، سخت‎ترین ستمها را بر مردم فلسطین روا داشتند، و در گرفتن داراییها، ویران‌ساختن خانه‌ها، ریختن خونها و آواره ساختن آنان از وطنشان کوشیدند، و به گسترش آشوب و تباهی در سرزمین فلسطین و دیگر سرزمینهای جهان پرداختند.

گفتنی است، پیدایش دولت اسرائیل در ۱۹۴۸ م بروز اختلافهای ریشه‌دار و جنگهای چهارگانۀ ۱۹۴۸ و ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ م میان دولتهای عربی و اسرائیل را در پی داشت که سرانجام، ۳۰ سال پس از برپایی دولت اسرائیل، با پیمان کمپ دیوید، آتش این اختلافها فروکش کرد. این پیمان که با دست انور سادات، رئیس جمهور مصر، و مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل، و با میانجیگری جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ در کاخ سفید امضا شد، نخستین پیمان صلح میان دو سوی جنگ اعراب و اسرائیل بود که به سازش میان مصر و اسرائیل، بازگرداندن صحرای سینا از سوی اسرائیل به مصر و آغاز گفتگو برای پیدایش کشوری فلسطینی در کرانۀ باختری رود اردن و نوار غزّه انجامید، و پس از این پیمان، مصر اسرائیل را به رسمیّت شناخت و روابط دو کشور عادی شد.

نیز شایان یادآوری است، افزون بر جنگهای یادشده میان دولتهای عرب و اسرائیل و کشتارهای گاه و بی‌گاه فلسطینیان با دست یهودیان صهیونیست، ارتش اسرائیل در ۱۹۸۲ م بر لبنان یورش برد و جنوب این کشور و اردوگاههای فلسطینیان را گرفت، و پس از سه سال، با کشته ‎شدن ۱۲۱۶ سرباز اسرائیلی و ۴۰ هزار فلسطینی و لبنانی، به جنگ پایان داد، و در سال ۲۰۰۰ م از بخشهایی که گرفته بود، پسروی کرد. نیز میان ارتش اسرائیل و جنبش حَماس در غزّه در ژوئن ۲۰۰۶ و در پی آن، میان ارتش اسرائیل و جنبش حزب‌الّاه لبنان در ژوئیه ۲۰۰۶ نبردی روی داد، و سپس نبردهای دیگری میان ارتش اسرائیل و جنبش حماس در ۹-۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ م روی دادند که همۀ آنها کشتار و ویرانی را در بر داشتند.(۱۱)

اکنون که نزدیک ۷۳ سال و هفت ماه از آغاز پیدایش دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین سپری شده است، و چنان‌که تورات پیشبینی کرده، پراکندگی قوّت قوم مقدّس رو به پایان نهاده است، و یهودیان به اوج توانایی خیش رسیده‌اند، امیدواریم در آینده‎‌ای نزدیک بینندۀ فروپاشی دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین و ناتوانی و شکست یهودیان در سراسر جهان باشیم؛ هرچند، بنا بر پژوهشهای چندین سالۀ نویسنده در بارۀ مهدویّت و آخرالزّمان و یهودیان، بی‌گمان، زمان این رویداد سرنوشت‌ساز چند ماهی پس از ظهور امام مهدی(علیه‎ السّلام) و با نابودی دجّال یک‌چشم یهودی خاهد بود.

در پایان این گفتار سزاوار است یادآور شویم که برخی نویسندگان روزگار ما تلاش فراوانی کرده‌اند تا با برخی محاسبات ریاضی و شمارش کلمه‌هایی از آیه‌های ۲ تا ۱۰۴ سورۀ اسراء، عدد ۱۴۴۳ را به عنوان سالی قمری به دست آورند و آن را که برابر ۲۰۲۲ میلادی است، سالی سرنوشت‌ساز برای قوم یهود و سال پایانی دولت اسرائیل در آخرالزّمان بدانند، و به خاننده چنین بپذیرانند که محاسبه و استخراج چنین عددی از آیات یادشده از اعجازهای عددی قرآن کریم است، در حالی که چنین محاسباتی آن‌هم گزینشی و دلبخاهی و گاه خلاف فرمولهای متداول نزد اهل علم ابجد و حروف، نادرست و نامعتبرند، و افزون بر این، برخی کلمه‌ها از آیه‌های محاسبه‌شده از سورۀ اسراء درست شمارش نشده‌اند، و بسیاری از آن آیه‌ها نیز در بارۀ بنی اسرائیل و سرنوشت آنان نمی‌باشند، و دور از ذهن نیست که چنین نویسندگانی برای بار نخست، عدد ۷۳ سال و هفت ماهی را که نسترآداموس از نوشتار کتاب دانیال پیامبر به عنوان دوران پایانی یهودیان رمزگشایی کرده است، خانده و شنیده‌اند، و آن را بر ۱۹۴۸ که سال پدیدآمدن دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین است، افزوده‌اند و به سال ۲۰۲۲ میلادی رسیده‌اند، و سپس کوشیده‌اند تا با محاسبات ریاضی دلبخاهی و هدفمند و گزینشی بر روی برخی آیه‌های سورۀ اسراء سال ۱۴۴۳ هجری قمری و نیز ۲۰۲۲ میلادی را به دست آورند و چنین وانمود کنند که آن از پیشگوییهای اعجازآمیز قرآن کریم است.
--------------------------------------------------------------------------- 

۱. بنا بر تاریخ مشهور، فرمانروایی داود(علیه‌السّلام) بر اورشلیم از ۱۰۰۲ تا ۹۷۰ و فرمانروایی سلیمان(علیه‌السّلام) بر این شهر از ۹۷۰ تا ۹۳۱ پیش از میلاد عیسی مسیح(علیه‌السّلام) بود؛ هرچند این تاریخها و بازه‌های زمانی بر پایۀ گمانه‌زنیها بوده و دقیق نیستند.
۲. بهره‎گرفته‌شده از: برخی منابع.
۳. نزد مسلمانان، به کافران و سرکشان از بنی اسرائیل «یهودیان» گفته می‌شود. 
۴. کتاب مقدّس، عهد عتیق، کتاب دانیال نبی، ب ۱۲، بند ۷ـ۴.
۵. پیشگویی‌های نُستراداموس، ص ۹-۱۸، پیشگفتار.
۶. در کتاب «پیشگویی‌های نُستراداموس، چاپ نخست، سال ۱۳۷۶ هـ.ش در تهران» در این‌جا «بابیلون» یافت می‌شود که به «بابل» اصلاح شد.
۷. رِجاسَت: زشتی و پلیدی.
 ۸. پیشگویی‌های نُستراداموس، ص ۵-۱۴۴، رساله به هانری دوم پادشاه فرانسه.
۹. سخن نویسنده.
۱۰. کتاب مقدّس، عهد عتیق، کتاب دانیال نبی، ب ۱۲، بند ۱۲-۱۱.
۱۱. بهره‌گرفته‎شده از: منابع گوناگون.
 
📚گزیده‎هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۰ ، ۲۱:۳۴
خادم گمنام

ارمنستان در آخرالزّمان

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۵:۱۰ ب.ظ

روی‌دادن جنگ در ارمنستان و ویران‌شدن آن از نشانه‌ های نزدیک‌شدن زمان قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) است.

اَرْمَنِسْتان کشوری در قفقاز جنوبی و غرب آسیاست که از شرق به جمهوری آذربایجان و از غرب به ترکیه و از شمال به گرجستان و از جنوب به ایران می‌رسد، و چون مایۀ پیوند میان ایران و روسیه و گرجستان و اروپا می‌باشد، دارای جایگاهی راهبردی است.(۱)

کعب گفته است:

جزیره از ویرانی آسوده است تا آن‌که ارمنستان ویران شود، و مصر از ویرانی آسوده است تا آن‌که جزیره ویران شود، و کوفه از ویرانی آسوده است تا آن‌که مصر ویران شود، و نبرد پُرکشتار نخاهد بود تا آن‌که کوفه ویران شود، و شهر کفر گشوده نخاهد شد تا آن‌که نبرد پُرکشتار باشد، و دجّال برنمی‌شورد، مگر آن‌که شهر کفر گشوده شود.(۲)

چنین می‌نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«جزیره» بخش شمالی سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات از جنوب شرقی ترکیه و شمال و شرق سوریه تا درون عراق است.

مراد از «شهر کفر» قُسْطَنْطِینِیَّه است که شهری بزرگ و کهن بر کنارۀ دریای مَرْمَرَه در ترکیه و پایتخت امپراتوری روم شرقی بود. پس، ترکهای عثمانی آن را گشودند و اِسْتانْبُول نامیدند و پادشاهانشان در آن‌جا ماندگار شدند تا آن‌که پایتخت را به آنکارا جابه‌جا کردند، و چون این شهر میان دو قارّۀ اروپا و آسیا جای دارد، دارای جایگاهی راهبردی است و به آن دروازۀ اروپا گفته می‌شود.(۳)

مقصود از «نبرد پُرکشتار» در این‎جا همان نبرد پرکشتار بزرگ است، و آن، جنگ خونین بزرگی است که پس از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، میان امام و یاران مؤمنش با رومیان و همپیمانان کافرشان، در چراگاه عَکّا در فلسطین، هنگام گشودن کشور اسرائیل و آزادکردن بیت‌المقدس، روی می‌دهد، و این همان جنگی است که یهودیها و مسیحیان آن را نبرد آرْمَگِدُون می‌نامند.

از حدیث حُذَیْفَه ابن یَمان روایت شده است که پیامبر(صلّی‎ الّاه‎ علیه‎[وآله]وسلّم) فرمود:

ویرانی در گوشه‌وکناره‌های زمین پدیدار می‌شود(۴) ... ویرانی ترکها از دیلمها، ویرانی دیلمها از ارمنیها، ویرانی ارمنیها از خزرها، ویرانی خزرها از ترکها و ویرانی ترکها از آذرخشهاست... .(۵)

بر کسی پوشیده نیست که مراد از ویرانی گروههای یادشده در این روایت، ویرانی سرزمینهای آنان است، و بنا بر آن‌چه هویداست، مقصود از سرزمینهای ترکها در این‌جا همان بیشتر کشور ترکیه و جمهوری آذربایجان می‌باشد، و چه بسا سه استان درون ایران از آذربایجان شرقی و غربی و اَرْدَبیل را که ترکها در آنها زندگی می‌کنند نیز در بر می‌گیرند، و خداوند داناتر است.

در کتاب ابو حُذَیْفَه آمده است که مُقاتِل گفت:

پس از مرگ ضَحّاک، در کتابهای گردآوری‌شده نزدش، در بارۀ گفتار خداوند(عزّ و جلّ): «و هیچ آبادی‎ای نیست، مگر آن‎که ما پیش از روز قیامت نابودگر یا شکنجه‎ کنندۀ آن می‎باشیم، شکنجه‎ای سخت؛ آن در کتاب نوشته شده بود»(۶)، خانده‎ ام: ... ویران‌شدن ارمنستان از آذرخشها و سخت‌تکان‌دهنده‌ها است... .(۷)

چنین می‎نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى‎ الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه ضَحّاک ابن مُزاحِم خراسانی تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

بدان که مراد از «روز قیامت» در برخی آیات قرآنی و بسیاری از روایات اسلامی، روز قیام قائم(علیه‎ السّلام)، و مقصود از «کتاب» در این‎جا، لوح محفوظ است، و بنا بر آن‌چه هویداست، «آذرخشها» همان آذرخشهای آسمانی‌اند، نه موشکها و بمبهایی که در جنگها بر سرزمینها پرتاب می‌شوند، و «سخت‌تکان‌دهنده‌ها» زمین‌لرزه‌های سخت‌اند.

روایت شده است که کعب گفت:

در کتابها می‌یابیم که زمین همه‌اش پیش از شام ویران می‌شود ... ولی آذربایجان و ارمنستان پس با سپاهیان و آذرخشها و جنگها نابود می‌شوند، و از سختیها با چیزهایی رویاروی می‌شوند که جز آنان با آنها رویاروی نمی‌شوند... .(۸)

چنین می‌نماید که این خبر از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) یا بهره‌گرفته‌شده از آن باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

مراد از «سپاهیان» در این‌جا، لشکریان خزر و ترک‌اند که بر این دو سرزمین یورش می‌برند.

امیر مؤمنان علی(علیه‎ السّلام)، در بیان نشانه‎ های ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، فرمود:

ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، کابوس فشار آورد و گاومیش سخن بگوید، پس، در آن هنگام، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، پرچم عثمانی در درۀ سُوَیْدا(۹) پدیدار شود، بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، هر گروهی بر گروهی دیگر یورش بَرَد(۱۰)، لشکرهای خراسان بجنبند و شعیب ابن صالح تمیمی(۱۱) از درون تالقان بجوشد(۱۲)، برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، برای بلندقدان و تناوران کرد(۱۳) پرچم برافراشته شود و عربها بر ارمنیها چیره شوند... .(۱۴)

شاید مقصود امام علی(علیه‌السّلام) از گفتارش: «عربها بر ارمنیها چیره شوند»، چیره‌شدن برخی گروههای تروریستی عرب مانند داعش و جز آنان باشد که با ترکهای ترکیه و آذربایجان در یورش بر ارمنستان همبسته می‌شوند، و خداوند داناتر است.

امیر مؤمنان علی(رضی‌الّاه‌عنه) روزی سخنرانی کرد و در سخنرانی‌اش فرمود:

خداوند را ستایش کنید ... سپس فرمود: چگونه خاهند بود، هنگامی که مشرقی برشورد، مغربی بجنبد، سیستانی بجنگد، هَجَری بجنبد، حسینی برشورد، حسنی خشمگین شود، علوی برخیزد، اَمَوی پیمان بسته شود، ارمنی برشورد، دیلمستان آشفته شود، تبرستانی فریاد کند، هاشمی برسد، مصری بیاید، خراسانی پیروز شود، کلبی کفر ورزد، زنگی پیمان بسته شود، ترکی بشکند، رومی چیره شود، قحطانی برشورد؛ در آن هنگام، رومیها در هزار هزار و بیشتر برمی‌شورند، هاشمی به زورا نزدیک(۱۵) می‌شود و خراسانی در آن‌ فرود می‌آید... .(۱۶)

بنا بر آن‌چه هویداست، «ارمنی» شورشگری از زیندگان ارمنستان است که ارمنیها را در کارزار با ترکها و خزرها رهبری می‌کند.

امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام)، در بیان رویدادهایی که پیش از شورش قائم(علیه‌السّلام) خاهند بود، فرمود:

... چیره‌شدن زیندگان ارمنستان [بر ارمنستان](۱۷)... .(۱۸)

شایان یادآوری است، از درون‌مایۀ این روایت بهره گرفته می‌شود که بخشی از سرزمینهای ارمنیها از سوی دشمنان ترک و خزرشان گرفته می‌شود، سپس آنان، کمی پیش از ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، آن را از دستان ایشان آزاد می‌کنند، مگر آن‌که گفته شود که در گزارش و نوشتن روایت درهم‌آمیختگی و نادرستی روی داده است، و این گونه بوده است: «چیره‌شدن ترکها بر زیندگان ارمنستان»، و خداوند به آن‌چه درست می‌باشد، داناتر است.

ابو مُسْلِم گفته است:

... همواره پرچمهای سیاه بر کسی که با آنان دشمنی ورزد، چیره‌اند تا آن‌که ترکها از دروازۀ ارمنستان درآیند.

ولید گفته است:

و آن، نخستین نشانه از نشانه‌های سست‌شدن کارشان، پس از ناسازگاریشان در میانشان، است.(۱۹)

می‌گویم: بر آگاهان از تاریخ مسلمانان پوشیده نیست که مُغُلها از دروازۀ ایران بر بنی عبّاس در عراق در پایان دولت نخستینشان که پس از بنی اُمیّه بنیادگذاری شد، شوریدند، و از این روایت و مانندهایش بهره گرفته می‌شود که ترکهای قفقازی از دروازۀ ارمنستان بر بنی عبّاس سیاه‌نشان در پایان دولت دومشان که در آخرالزّمان برپا می‌شود، می‌شورند.

علی ابن ابراهیم ابن مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه‌السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در روزگار پنهان‌شدن کوتاه‌مدّتش، گفته است:

... آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و ویژگی‌اش سرگردان شد. پس، به من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟ گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخُشی، در حالی که بی‌گمان، شمشیرهای بنی شَیْصَبان پی‌درپی بر آنان بوده است. فرمود: خدا ایشان را بکشد، چگونه [از راستی](۲۰) بازگردانده می‌شوند! گویا این گروه را می‌بینم که در خانه‌های خِیش کشته شده‌اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز فرا گرفته است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن رویداد کی خاهد شد؟ فرمود: هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره‌ای از خوبی برایشان نیست و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه روز سرخی در آسمان پدیدار شود که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره‌ای‎اند که نورانی می‌درخشند. و شَرُوسِی از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می‌آید، در حالی که در پشتِ ری، کوه سیاهِ پیوسته به کوه سرخِ چسبیده به کوههای تالِقان را می‌خاهد. پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه‌برانداز خاهد بود که در آن، خردسال سپیدمو، و از آن، بزرگسال پیر می‌شود، و میان آن‌دو کشتار آشکار می‌شود. پس، در آن هنگام، رفتن وی سوی زَوْرا را پیشبینی کنید، و در آن‌جا درنگ نمی‌کند تا به ماهان و سپس به واسِط عراق بیاید، و در آن‌جا، شش(۲۱) روز یا کمتر می‌ماند. آن ‏گاه، به کوفان می‏‌رود، و میان آنان(۲۲)، نبردی از نجف به حِیرَه تا غَرِی خاهد بود، نبردی سخت که در پی آن خِرَدها از یاد برده می‌شوند. پس، در آن هنگام، نابودی هر دو گروه می‌باشد، و دروکردن بازماندگان بر خداوند است... .(۲۳)

«شَیْصَبان»، بنا بر آن‌چه از برخی فرهنگهای واژگان عربی هویداست، از نامهای شیطانِ رانده‌شده‌ای می‌باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(۲۴)، و مراد از «بنی شیصبان» در این حدیث، بنی عبّاس‌اند که شیطان هنگام بسته‌شدن نطفه‌شان همبازشان می‌شود، و آنان نیز در فریب‎دادن مردم و گمراه‎کردنشان همدست شیطان می‌شوند، و دو بار بر مسلمانان چیره می‌شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، سرزمینهای اسلامی را فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخرالزّمان، بخشی از سرزمینهای مشرق را فرمانروایی می‌کنند، و اندکی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) نابود می‌شوند.

چنین می‌نماید که مراد امام مهدی(علیه‌السّلام) از گروههای بی‌بهره از خوبی، مانند دین و انسان‎بودن، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، می‌بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می‌گویند: بی‌گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی‌الّاه‌علیه‌وآله) می‌باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می‌شوند، آشکار می‌شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده‌اش و بیرون‌روندگان از دین و انسان‌بودن می‌باشند.

سرخی که در آسمان سه روز پدیدار می‌شود، سرخی‌ای است که در پی برآمدن بزرگ‌ستاره‌ای دنباله‌دار و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) پدید می‌آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره‌ای همان سنگهای آسمانی‌اند که درون پوشش گازی زمین می‌روند و می‌سوزند و شعله‌ور می‌شوند و برخی از آنها بر روی زمین می‌افتند.

بدان که در قَفْقاز سرزمینی با نام «شَرُوس» یافت نمی‌شود تا به نسبت‌داده‌شدۀ به آن‌جا «شروسی» گفته شود، و برخی پژوهشگران باور دارند که شروسی مردی است که ریشه‌اش از شهر «شَرُوس» در شمال آفریقاست، و بنا بر آن‌چه برخی جغرافی‌دانان در کتابهایشان یاد کرده‌اند، شروس شهری بزرگ در کوهستان نَفُوسَه بود و بیشتر زیندگانش خوارج اِباضِی بوده‌اند(۲۵)، پس، ویران شد و از آن ویرانه‌هایی باستانی در شهری که اکنون حَرابَه نامیده می‌شود و در سوی جنوب غربی شهر طَرابُلُس در لیبی جای دارد، بر جای مانده‌اند، و از برخی محاسبه‌های جفری بیرون آمده است که شَرُوسِی مردی روسی و یهودی‌نژاد است، و خداوند به درست داناتر است، و به هر روی، شَرُوسِی فرماندهی ناصبی‌روش است که نیروهایی رام‌نشده از خَزَرها و ترکان را فرماندهی می‌کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می‌آیند، و چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) بر ایران یورش می‌برند، سپس به عراق می‌روند تا مروانیان را یاری کنند، و در آن‌جا با هم نابود می‌شوند.

گمان می‌کنم که «مَرْوَزِی» (مَرْوِی) مردی هاشمی باشد که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان است، می‌زیسته‌اند، و سومین رهبر انقلاب ایران در روزگار ما باشد، و ایرانیانِ پایدار در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می‌کند، و شاید آن مرد همان «جَحّافِی» (نیشابوری) یادشده در برخی احادیث اسلامی باشد، و می‌تواند «مَرْوَزِی» نادرست‌نویسی‌شدۀ «رازی» (نسبت‌داده‌شده به ری) باشد، و خداوند داناتر است.(۲۶)

«آذَرْبایْجان» سرزمینهایی در شمال غربی ایران‌اند که میان دریای خزر در شرق و ترکیه و عراق در غرب و جمهوری آذربایجان و ارمنستان در شمال جای دارند، و بر کسی پوشیده نیست که جمهوری آذربایجانِ جای‌گرفته در شمال رود اَرَس در سرزمینهای آران، نادرست به این نام نامیده شده است.

«پشتِ ری» همان بخش بلند جای‎گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در این‎جا، بخش شمالی از شهر کنونی تهران می‎باشد، و «کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می‌شود و بر بخش تجریش و پیرامونش در شمال شهر تهران سایه می‌افکند و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و «کوه سرخ» همان کوه سرخی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان، جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخ که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می‌شود، و مقصود از «تالِقان» در این حدیث، سرزمینی است که میان کَرَج و قَزْوِین، در ۱۲۰ کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و «زَوْرا» در این‎جا همان زورای نو یا بخش شمالی تهران کنونی پایتخت ایران می‎باشد.

«ماهان» دو تاییِ «ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می‎باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر «دِینَوَر» و «نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و «ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و «ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد.

«واسِط» شهری است که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه می‌باشد.

«کُوفان» یا «کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای‎گرفته در پشت آن‎جا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می‌گرفت، و «غَرِی» جایگاهی در پایانه‎های پشت کوفه می‌باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادیِ سلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه‌السّلام) در آن‎جا است، و «نجف» بلندی‌ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می‌باشد که نزدیک ۱ کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسه‎ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و «حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آن‌جا و نزدیک ۷ کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه‎ هایی از آن در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می‎شود، مانده‎اند.(۲۷)

کعب الاحبار گفته است:

... بی‌گمان، قائم از فرزندان علی(علیه‌السّلام) است که برای وی پنهان‌شدنی مانند پنهان‌شدن یوسف و بازگشتی چون بازگشت عیسی ابن مریم می‌باشد. سپس در پی پنهان‌شدنش، با برآمدن ستارۀ سرخ، ویران‌شدن زَوْرا که همان ری است، فروبرده‌شدن مُزَوَّرَه که همان بغداد است، شورش سفیانی و نبرد فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربایجان، آشکار می‌شود؛ آن، نبردی است که در آن، هزارانی و هزارانی کشته می‌‏شوند، هر کدام شمشیری آراسته را می‌گیرند که بر همگی پرچمهایی سیاه به جنبش درمی‌آیند؛ آن، جنگی است که مرگ سرخ و طاعون تیره با آن درمی‌آمیزند.(۲۸)

چنین می‎نماید که این حدیث ارزشمند دربردارندۀ برخی پیشبینی های شگفت از سخنان پیامبر(صلّى‌الّاه‌علیه‌وآله) باشد، اگرچه کعب الاحبار تابعی آن را به وی نسبت نداده است.

«ستارۀ سرخ» همان بزرگ‌ستارۀ دنباله‌داری است که «گیسوی سختی‌آور» یا «گیسوی شیطان» نامیده می‌شود، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، از صفر تا رجب در کرانه‌های آسمان می‌گردد تا آن‌که در شعبان میان خُرشید و زمین جای می‌گیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک می‌شود و پیرامونش می‌چرخد و اندک‌اندک درون پوشش گازی‌اش می‌رود و می‌سوزد و شعله‌ور می‌شود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی می‌کند، و تندبادی سرخ پدید می‌آورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرو می‌باراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیارترسناک در مشرق می‌افتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم می‌شود.

«سُفْیانِی» همان عُثْمان ابن عَنْبَسَه شامی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند می‌پذیرد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

«فرزندان عبّاس»، بنی عبّاسی‌اند که بخشی از سرزمینهای مشرق را در آخرالزّمان فرمانروایی می‌کنند.

«جوانان ارمنستان و آذربایجان» نیروهایی از خَزَرها و ترکان‌اند که در قَفْقاز جنوبی گرد می‌آیند، و چند ماهی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، با فرماندهی شَرُوسِی بر ایران یورش می‌برند، سپس به عراق می‌روند تا مروانیان را یاری کنند، و در آن‌جا همگی نابود می‌شوند.

شمشیرهای آراسته همان جنگ‌افزارهای نو و آراسته‌ای می‌باشند که سپاهیان آنها را در آخرالزّمان به کار می‌گیرند.

مقصود از «پرچمهایی سیاه» در این روایت، پرچمهای سیاه کوچکی‌اند که آنها را، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، هاشمی چینی رهبری و شُعَیْب تَمِیمِی خراسانی فرماندهی می‌کند، و گمانی نیست در این‌که دارندگان آن پرچمها دشمنان عبّاسیان و نیز دشمنان خزرها و ترکان می‌باشند.
 
«طاعون تیره» طاعونی سخت و سراسری است که به بسیاری از مردم می‌رسد.

مُفَضَّل از امام صادق(علیه‌السّلام) روایت کرده است که امیر مؤمنان علی(علیه‌السّلام) فرمود: سوگند که بی‌گمان، رُومِیان، صُقْلُبْها، قِبْطِیان، حَبَشِیها، عِرانِیها، کُرْدها و اَرْمَنِیها را می‌کشم... .(۲۹)

بی‌گمان، امام علی(علیه‌السّلام) کشتن دشمنان از گروههای یادشده در حدیث را به خُدَش نسبت داده است؛ زیرا کسی که آن را در آخرالزّمان انجام می‌دهد، همان امام مهدی(علیه‌السّلام) است که از تبار او می‌باشد، و فرمانروایی مهدی(علیه‌السّلام) به‌راستی دنبالۀ فرمانروایی نیای گرامی وی علی(علیه‌السّلام) است، چنان‌که روایتی یافت می‌شود که امام علی(علیه‌السّلام) در آن برخی کارهای بزرگی را که ویژۀ امام مهدی(علیه‌السّلام) در آخرالزّمان است، به خیش نسبت می‌دهد. پس، شنونده از آن شگفتی می‌کند و از او در بارۀ‌اش می‌پرسد، و امام پرسشش را پاسخ می‌دهد و برای وی می‌گوید: «آنها را مردی از من انجام می‌دهد»(۳۰).

بدان که از آیه‌های قرآنی و روایات اسلامی بهره گرفته می‌شود که امام مهدی(علیه‌السّلام) همۀ کسان گروهها را کارزار نمی‌کند و نمی‌کشد، بلکه با ستمگران گمراهی که با وی در پیاده‌کردن راستی و برابری می‌جنگند و ناسازگاری می‌کنند، می‌جنگد و می‌کشدشان، و در کشتن زیاده‌روی نمی‌کند.
---------------------------------------------------------- 

۱. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۲. المستدرک علی الصحیحین، ج ۵، ص ۶۵۶، ک الفتن و الملاحم، ح ۸۴۷۶؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۴. در همۀ نسخه‌های چاپی التذکرة نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یبدأ» یافت می‌شود که به «یبدو» اصلاح و ترجمه ‌گردید.
۵. التذکرة بأحوال الموتى و أمور الآخرة، ص ۱۳۴۹، ب خراب الأرض و البلاد قبل الشام؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۶. قرآن کریم، سورۀ اسراء، آیۀ ۵۸؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. البدء و التاریخ، الجزء ۴، ص ۳-۱۰۲، ف ۱۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۸. البلدان، ابن فقیه، ص ۵-۵۲۴، القول فی همذان؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۹. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «سوداء» (سیاه) یافت می‌شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۰. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «صبا کلّ قوم إلی قوم» یافت می‌شود که به «صبأ کلّ قوم علی قوم» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۱. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «تبع» یافت می‌شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۲. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «التیمیّ» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۳. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «کردان» یافت می‌شود که واژه‌ای فارسی است و در سخن عرب به کار نمی‌رود، و به «الأکراد» اصلاح و ترجمه گردید.
۱۴. مشارق أنوار الیقین، ص ۲۶۶، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۵. در نسخۀ چاپی البلدان پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «یهرب» یافت می‌شود که سازگار با درونمایۀ برخی روایات اسلامی به «یقرب» اصلاح و ترجمه گردید.

۱۶. البلدان، ابن فقیه، ص ۶-۵۴۵، القول فی الریّ و الدنباوند؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی. 
۱۷. میان دو چنگک از همۀ نسخه‌های چاپی مناقب آل أبی طالب نزد ما افتاده است، و آن را از بحار الأنوار، ج ۴۱، ص ۳۱۹، ب ۱۱۴، ح ۴۲، نوشته‌ایم.
۱۸. مناقب آل أبی طالب، ج ۲، ص ۳۰۹؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۱۹. الفتن، ص ۱۴۴، الجزء ۳، ح ۵۹۳؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۰. میان دو چنگک از افزوده‎های ما است.
۲۱. در همۀ نسخه‎های چاپی بحار الأنوار و کمال الدین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‎جا «سنة» یافت می‎شود که به «ستّة» اصلاح و ترجمه گردید.
۲۲. مرادش آن است: میان نیروهای خزر و ترک یورشگر با فرماندهی شروسی و نیروهای کوفی پاسداری‌کننده با رهبری شیصبانی و همتایانش نبردی خاهد بود، و آن‌دو همان دو گروه نابود شونده‌اند که در دنبالۀ حدیث به آنان اشاره شده است.
۲۳. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۶-۴۵، ب ۱۸، ح ۳۲، با گزارش از: کمال ‏الدین؛ ترجمۀ یکی از دانشمندان معاصر.
۲۴. در این باره بنگرید: لسان العرب، درگاه «شصب».
۲۵. بنگرید: المسالک و الممالک، بکری، ج ۲، ص ۶۵۶، ذکر مدینة أطرابلس.
۲۶. سخن نویسنده.
۲۷. بهره‎گرفته‎شده از: منابع گوناگون.
۲۸. الغیبة، نعمانی، ص ۹-۱۴۸، ب ۱۰، ح ۴؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۲۹. الهدایة الکبرى، ص ۱-۴۳۰؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۳۰. بنگرید: بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۶۰-۵۹، ب ۲۹، ح ۴۷، با گزارش از: معانی الأخبار.
 
📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه ‎ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۰ ، ۱۷:۱۰
خادم گمنام

هر گاه ناقوس بانگ زند، کابوس فشار آورد و گاومیش سخن بگوید...

امیر مؤمنان علی(علیه‎ السّلام)، در بیان نشانه‎ های ظهور امام مهدی(علیه‌السّلام)، فرمود:

ای جابر، هر گاه ناقوس بانگ زند، کابوس فشار آورد و گاومیش سخن بگوید، پس، در آن هنگام، شگفتیها و چه شگفتیهایی خاهند بود! هر گاه آتش در بُصْری بدرخشد، پرچم عثمانی در درۀ سُوَیْدا(۱) پدیدار شود، بصره آشفته گردد و برخی از آنان بر برخی دیگر چیره شوند، هر گروهی بر گروهی دیگر یورش بَرَد(۲)، لشکرهای خراسان بجنبند و شعیب ابن صالح تمیمی(۳) از درون تالقان بجوشد(۴)، برای سعید شوشی در خوزستان پیمان بسته شود، برای بلندقدان و تناوران کرد(۵) پرچم برافراشته شود و عربها بر ارمنیها چیره شوند... .(۶)

بی‌گمان، امام علی(علیه‌السّلام) با سخنش: «هر گاه ناقوس بانگ زند» خبر داده است که کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام)، ناقوس خطری کوبیده خاهد شد که هشدار می‌دهد مردم را که آنان در آستانۀ نابودی‌اند، و نیز سخن امام می‌تواند به یورش رومیان مسیحی بر سرزمینهای مسلمانان و کارزارشان با ایشان کمی پیش از قیام اشاره‌گر باشد.

کابُوس (بَخْتَک) فشار سختی است که بر سینۀ انسان در خاب می‌آید و  او را آزار می‌دهد و می‌ترساند، و مراد از «کابوس فشار آورد»، همان فشارهای سختی‌اند که بر مردمان از رویدادهای ترسناک و گرفتاریهای بزرگ در ماههای پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) فرود می‌آیند.

در گفتار امام: «گاومیش سخن بگوید» اشاره‌ای نرم به داستان گوسالۀ سامری است که از تلا ساخته شده و برای آن صدای گاو بود، و بیشتر قوم موسی پیامبر(علیه‌السّلام) در روزهای پنهان‌شدن وی آن را می‌پرستیده‌اند، و گویا این گاومیش سخنگو در آخرالزّمان به آن گوسالۀ تلایی فریادکش میان بنی اسرائیل همانند شده است، و بنا بر آن‌چه در اندیشه‌ام می‌گذرد، مقصود از «گاومیش سخن بگوید»، می‌تواند همان سخن‌گفتن مردی تندخو، نیرومند، ترسناک و پرنیرنگ در کارهای مردم باشد، و خداوند داناتر است.

درخشیدن آتش در بصری همان درخشش آتشی است که در حجاز، در پی ترکیدن و جوشش برخی آتشفشانهای جنوب مدینه، پدیدار می‌شود و در هوا پخش می‌گردد و شعله‌هایش سوی آسمان زبانه می‌کشند، به گونه‌ای که بخشهای گسترده‌ای از حجاز و سرزمینهای پیرامونش را روشن می‌کنند و از جاهای دور، مانند بصرای شام(۷)، دیده می‌شوند.

پدیدارشدن پرچم عثمانی در درۀ سویدا همان برافراشته‌شدن پرچم عُثْمان ابن عَنْبَسَه سُفْیانِی، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخرالزّمان است که در صفر پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) رهبری برخی جنبشهایی را که پیشتر در سوریه آغازیده شده بودند می‌پذیرد، و در رجب در درۀ خشک در سُوَیْدا برمی‌شورد، و در ماه رمضان بر دمشق، سپس بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می‌شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می‌برد.

شایان یادآوری است، از بیشتر احادیث اسلامی‌ای که به جایگاه قیام سفیانی اشاره می‌کنند بهره گرفته می‌شود که آن همان «درۀ خشک» در کناره‌های دمشق و دوردستهای آن است، و گمانی نیست در این‌که اکنون در سرزمینهای شام دره‌ای به این نام یافت نمی‌شود، بلکه درۀ خشک نامی همگانی است که همۀ دره‌های خشک در شام را در بر می‌گیرد، و برای همین، به روایتی نیازمندیم که این اسم را ویژه می‌کند و این جایگاه را می‌شناساند، و آن نیست مگر همین روایتی که در آغاز گفتار گزارش کرده‌ایم، و آن ما را یادآوری می‌کند که جای شورش سفیانی همان درۀ سُوَیْدا است؛ پس، روایت نزد پژوهندگان در رویدادهای آخرالزّمان بسیار گرانبهاست.

از آن چیزهایی که راهنمایی می‌کنند درۀ خشک در سویدا همان جایگاه شورش سفیانی است، برخی روایات اسلامی‌‌اند که روشن می‌کنند سفیانی «داییهایش از کلبیان‌اند»(۸) و «بیشتر پیروانش از کلبیان‌اند»(۹)، و سخن برخی جغرافی‌دانان که می‌گوید: «... سویدا، پس بی‌گمان، در آن‌جا گروهی از کلبیان‌اند»(۱۰).
 
«درۀ سویدا» دره‌ای در شهر سویدا در ۱۰۰ کیلومتری جنوب شهر دمشق است، و بنا بر آن‌چه کمال شوفانی، در گفتارش «دره سویدا دیگر دره نیست» در پایگاه اینترنتی « السویداء الیوم» از برخی جهانگردان گزارش کرده است که درۀ سویدا دره‌ای گود بود که از کوه حَوْران سرازیر می‌شد، و بر بالایش پلی بلند و استوار و خُش‌ساخت بود و از آن سیلابهای برنده‌ای در برخی فصلها روان بودند که برای به کار انداختن آسیابهای آبی در غرب پل بسنده بودند، و آبهای فراوان در پایان بهار روان نمی‌شدند، و شوفانی گفته است: وادی سویدا سخنی پرکاربرد در زبان مردم شهر نیست؛ پس، نشانه‌هایش پنهان شده‌اند، و از آن، جز نمای میان تُهى‌اش در میان ساختمانهای نو سویدا و پلهای برپا بر آن که می‌فهمانند بی‌گمان، دره‌ای در زیرشان روان بوده، نمانده است.

بنا بر آن‌چه از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخرالزّمان هویدا می‌شود، آشفتگی بصره برای شورش حزب بعث و گروه داعش با رهبری اصهب مروانی از پیرامون این شهر بر دولت عراق و چیره‌شدنشان بر آن و یورش آنان از آن‌جا بر شهر اهواز می‌باشد، و در پی آن رویداد، یورش ایرانیان بر عراقیها و گرفتنشان بصره را خاهد بود.

«لشکرهای خراسان» همان دارندگان پرچمهای سیاه کوچک در آخرالزّمان‎اند، و «شعیب ابن صالح تمیمی» نوجوانی است که در تالِقان زاده می‌شود، و جنبش خُد را از آن‌جا می‌آغازد، و در رجب پیش از قیام امام مهدی(علیه‌السّلام) در سَمَرْقنْد برمی‌شورد، و پس از آمدن هاشمی چینی با سپاهش از چین و مُلْتان به خُراسان و قیامش در آن‌جا، شعیب همراه یارانش با وی پیمان می‌بندد و فرمانده سپاهش می‌شود.

مقصود از «تالقان» در این حدیث، تالقان خراسان است که مرکز استان تَخار در شمال شرقی افغانستان می‌باشد و در جنوب سمرقند است که آن نیز از سرزمینهای خراسان و از شهرهای ازبکستان می‌باشد.

شُوش شهری باستانی در خوزستان است، و خُوزِسْتان استانی در جنوب غربی ایران است که مرکزش اهواز و از شهرهایش آبادن و شوش و شُوشْتَرند.(۱۱)

«سعید شوشی» مردی از زیندگان شوش کنونی است که رهبری جنبشی را در خوزستان در آخرالزّمان می‌پذیرد.

چنین می‌نماید که سخن امام علی(علیه‌السّلام): «بلندقدان و تناوران کُرد» به کردهای طالبانی اشاره می‌کند که در بخشهای کوهستانی عراق، مانند سلیمانیّه و پیرامونش، جای دارند؛ زیرا آنان در سنجش با کردهای بارزانی که در بخشهای ناکوهستانی، مانند اربیل و کرکوک و پیرامونشان، زندگی می‌کنند، بلندقدتر و تنومندترند، و خداوند داناتر است.

شاید مقصود امام علی(علیه‌السّلام) از گفتارش: «عربها بر ارمنیها چیره شوند»، چیره‌شدن برخی گروههای تروریستی عرب مانند داعش و جز آنان باشد که با ترکهای ترکیه و آذربایجان در یورش بر ارمنستان همبسته می‌شوند، و خداوند داناتر است.
----------------------------------------------------------

۱. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «سوداء» (سیاه) یافت می‌شود که به «السویداء» اصلاح و ترجمه گردید.
۲. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «صبا کلّ قوم إلی قوم» یافت می‌شود که به «صبأ کلّ قوم علی قوم» اصلاح و ترجمه گردید.
۳. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «تبع» یافت می‌شود که به «نبع» اصلاح و ترجمه گردید.
۴. در نسخۀ چاپی مشارق أنوار الیقین پشتوانۀ ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «التیمیّ» یافت می‌شود که سازگار با آن‌چه در برخی نسخه‌های چاپی این کتاب آمده است، به «التمیمیّ» اصلاح و ترجمه گردید.
۵. در همۀ نسخه‌های چاپی مشارق أنوار الیقین نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در این‌جا «کردان» یافت می‌شود که واژه‌ای فارسی است و در سخن عرب به کار نمی‌رود، و به «الأکراد» اصلاح و ترجمه گردید.
۶. مشارق أنوار الیقین، ص ۲۶۶، خطبة التَّطَنْجِیَّة؛ ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی.
۷. بُصْری یا بصرایِ شام شهری در جنوب دمشق در استان دَرْعا و نزدیک مرزهای شمالی اُردن است؛ بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.
۸. کتاب سُلَیم بن قیس الهلالیّ، ج ۲، ص ۷۷۴، ح ۲۵.
۹. المستدرک علی الصحیحین، ج ۵، ص ۷۲۷، ک الفتن و الملاحم، ح ۸۶۳۳.
۱۰. البلدان، یعقوبی، ص ۱۶۴، درگاه «جند دمشق».
۱۱. بهره‌گرفته‌شده از: برخی منابع.

📚گزیده‌هایی از کتاب: جهان در آستانۀ ظهور؛ پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تَنْکابُنِی

✍🏻روش ما در نوشتن واژه‎ ها،‌ بر پایۀ درست‌نویسی و سازگاری نوشتار با گفتار و برخی نکته‎ های دیگر است.

✔️کانال آخرالزّمان
@joinchatakheruzzaman

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۰ ، ۱۶:۵۳
خادم گمنام